> ♥ـــــــــتنگي
کــلبه تـــنهایی
شادیو غم


♥ـــــــــتنگي

ابر از آسمان اجازه نمی گیرد.

 

 

پاییز در اختیار باغ نیست و برگ بی رضایت درخت به باد می رود.

 

نا خوانده می آید.بی در زدن.

 

ناگهان! نشسته ای که نفست می گیرد.

 

نگاهش می کنی که چه آرام می رود توی جانت!

 

اختیاری نداری.

 

می توانی راه بروی.می توانی بخوابی.می توانی بخندی.

 

می توانی زندگی کنی.

 

می تواند بیاید، پا به پایت با تو ،در تو

 

ساعت در دست اوست.راه را او می برد...

 

بگذریم.دلتنگی مقدمه ندارد....

 

 


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در چهار شنبه 28 آبان 1393برچسب:♥ـــــــــتنگي, ساعت 8:55 توسط احمــــدی :


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 21 صفحه بعد

Design By : Bia2skin.ir