> //////
کــلبه تـــنهایی
شادیو غم


//////


 

 

 

                 به جهنم كه دوست نداري ....................... 

 

                                              بنازم به وفايه سگ

 


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در دو شنبه 23 شهريور 1394برچسب:, ساعت 22:4 توسط احمــــدی :


لبخند تلخ

 

 

 

کنار پنجره مي آيم

نسيم تبسم تو جاريست

قاصدکها آمده اند

در رقص باد و ياد

سبز

سپيد

سرخ...

و اين آخرين قاصدک

 


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در دو شنبه 23 شهريور 1394برچسب:, ساعت 20:11 توسط احمــــدی :


انتـــــــــــــــــــــــــــــظار

                    

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

 میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه . اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي !

تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد!

تنهايي ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، شکنجه رو حي ،دلتنگی ، صبوری ،

اشک بیصدا ؛ هق هق شبونه ؛ افسردگي ، پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... !

 براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد

و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد

 تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم

 از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در پنج شنبه 19 شهريور 1394برچسب:, ساعت 1:1 توسط احمــــدی :


     

                  جزیره  

       

من همون جزیره بودم

 ، خاکی و صمیمی و گرم ، واسه عشق بازی موجها ، قامتم یه بستر نرم ...

یه عزیز دردونه بودم ، پیشه چشم خیسه موجها ،

 یه نگین سبز خالص ، توی انگشتر دریا ...

تا که یک روز تو رسیدی ، توی قلبم پا گذاشتی...!!! غصه های عاشقی رو ،

 تو وجودم جا گذاشتی... زیر رگبار نگاهت ، دلم انگار زیرو رو شد ،

برای داشتن عشقت ، همه جونم آرزو شد.

 تا نفس کشیدی انگار ، نفسم برید تو سینه ، ابر و باد و دریا گفتن ، حس عاشقی همینه.

اومدی تو سرنوشتم ، بی بهونه پا گذاشتی ،

 اما تا قایقی اومد ، از منو دلم گذشتی؟؟؟ رفتی با قایق عشقت ،

 سوی روشنی فردا ، منو دل اما نشستیم ، چشم به راهت لب دریا...

دیگه رو خاک وجودم ، نه گلی هست نه درختی ،

 لحظه های بی تو بودن ، می گذره اما به سختی!

 دل تنها و غریبم ، داره این گوشه میمیره ، ولی حتی وقت مردن ،

باز سراغتو میگیره..... میرسه روزی که دیگه ، قعر دریا میشه خونم ،

 اما تو دریای عشقت ، باز یه گوشه ای می مونم.

من همون جزیره بودم ، خاکی و صمیمی و گرم ، واسه عشق بازی موجها ،

 قامتم یه بستر نرم ...

یه عزیز دردونه بودم ، پیشه چشم خیسه موجها ،

 یه نگین سبز خالص ، توی انگشتر دریا ...

                                                                                                 احمـــدی


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در پنج شنبه 18 شهريور 1394برچسب:, ساعت 23:58 توسط احمــــدی :


عشق ما اشتباه بود

*** رفتی که رفتی ***

دلم برات تنگ شده نیستی کنارم     هنوز باور نکردم تو رو ندارم

این همه احساسمو به پات گذاشتم       اما  چه راحت می گی دوست نداشتم

مگه نگفتم بمون رفتی که رفتی        شدم خراب و داغون رفتی که رفتی

دلت چه جوری اومد تنهام بزاری

برام خبر اوردن دوسم نداری

عشق ما اشتباه بود خودم می دونم       اما وابستت شدم من نمی تونم

که بی تو یه گوشه تنها بمونم       شب و روز با گریه برات بخونم

آخ که چه راحت به من تو دل نبستی

شیشه ی احساسمو زدی شکستی

میرم که تنها بشی برس به کارت               برو خجالت نکش سر قرارت        

 مگه نگفتم بمون رفتی که رفتی     شدم خراب و داغونرفتی که رفتی    

دلت چه جوری اومد تنهام بزاری          

          برام خبر اوردن دوسم نداری                   

قصه ی هر دوتامون حالا تمومه          این همه خوبی کردن برات حرومه

عکساتو پاره کردم بیا و بردار      

                               نفرینتم نکردم خدا نگه دار.

                                                 متن آهنگ رفتی که رفتی از ناصر صدر

                                           

پ.ن: 91/8/18

سلام مرسی از همه دوستان قدیمی که فراموشم نکردن.

پ.ن: 91/8/25

آن که مي گويد زندگی گذشته است مرده، آن هم که مي گويد زندگی در راه است باخته، زندگی اکنون است، همين لحظه زندگيست .


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در چهار شنبه 18 شهريور 1394برچسب:, ساعت 23:58 توسط احمــــدی :


ع ش ق

   عشق من ،قلبت را فشرده امدر آغوشم

میرویمتا اوج احساس عشق ،

تا برسیم به جایی که نبینیم هیچ غمی را در سرنوشت

 


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در چهار شنبه 18 شهريور 1394برچسب:, ساعت 23:56 توسط احمــــدی :


ديدي رفتـي؟

 

دیدی بی من داری میری؟! دیدی قولاتـــو شکستی؟!

دیدی راست گفتم عزیزم؟! دیدی چشمامو نخواستی؟!

دیدی حتی یه دقیقه نمی مونی دم رفتن؟!

دیگه خسته شدم آخه بس که قلبمو شکستن

دیدی رفتــــــــــــــی؟!

دیدی می گفتم یه روز میری؟!

دیدی دوستم نداری؟!

دیدی می گفتم من عاشقم ولی تـــو کم میاری؟!

دیدی می گفتم یه روز میاد میری که برنگردی؟!

تـــو که می خواستی بری! چرا منو دیوونه کردی؟!

چرا دوسم نداریـــــــــــ؟!

دیدی اشکام روی گونه ام میریزه چیزی نگفتی

دیدی راحت اینو گفتی داری از چشام میفتی

دیدی چشم یه غریبه چجوری دلِ تـــو رو بــُرد

دیدی رفتی و یکی موند تو نبودنت کم آورد

دیدی رفتی؟!

دیدی دلت جای من نبود؟! دیدی ازم گذشتی؟!

داره حالا باورم میشه منو دوسم نداشتی؟!

دیدی چه آسون و بی هوا یهویی دل بریدی؟!

دیدی دلم تیکه پاره شد؟!

آخه اینم ندیدی؟!

دیگه دوسم نداریـــــــ؟!

دیدی می گفتم یه روز میری؟!

دیدی دوسم نداری

دیدی می گفتم من عاشقم ولی تـــو کم میاری

دیدی می گفتم یه روز میاد میری که برنگردی

تـــو که می خواستی بری

چرا منو دیوونه کردی

چرا دوسم نداریـــــــــــ؟!


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در چهار شنبه 18 شهريور 1394برچسب:, ساعت 23:56 توسط احمــــدی :


دلتنگتم
 
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی دردمند را

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق آزار  این رمیده ی سر در کمند را

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان عمریست در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من

ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرامو روشنی

من چون کبوتری که پرم در هوای تو



برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در چهار شنبه 18 شهريور 1394برچسب:, ساعت 23:55 توسط احمــــدی :


بهانه می خواهد

 

 بهانه می‌خواهد

اینجا ماندن بهانه می‌خواهد….اینجا حرف‌های بی‌
منطق من بوی دل‌ تنگی میدهند…خیابان‌های غرب برایم غریب اند….اینجا که
گودالی برای باران‌های پائیزی نیست، حس درد و دل‌ را کور می‌کند….من از
اینجا، صبر را در پیچیده‌ترین نحو ساده آموختم….ابر خاکستری، کافی‌ تلخ،
پک زدن به سیگار، تزئینی برای دل‌ افسرده‌ای بیش نیست…وقتی در غرب ترین …
گوشهٔ غرب خاکستری میشوی ،سیگار تنها نور چشمک زن امیدی است برای حس بودن
تو ….اینجا مردن بهانه نمی‌خواهد، وقتی تو نباشی‌….


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در چهار شنبه 18 شهريور 1394برچسب:, ساعت 23:54 توسط احمــــدی :


عشق

 

عشّــ ـق یک واژه پـ ـر پـیـ ـچ و خــم اســ ـت
سر آن یک عین است

عیــ ن یعـنـ ـی همان چشم که سر آغاز جـنــ ـون میـ ـگـردد …
پس از آن شین داریم


شیــ ـن را دقــ ـت کــن ! که چه اندازه فراز است و فرود …
و به ما میگوید که نه در اوج ببالی به خودت
و نـ ـه دلـسـ ـرد شــ ـوی وقــ ت شـکسـ ـت


آخر عشق ببین قاف چه حالی دارد …
نقطه هایش بـ ـه قـ ـدر مـن و تــ ـوست
آخر عشق فقط آغوش است


خـ ـم بازوی تــ ـو بــ ـر گـردن مـ ـن
انحناییست پر از آرامش

من و تو فـ ـدای هـ ـم خـواهیـ ـم شـ ـد
آخرعشق اگر قصد کنیم …


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در چهار شنبه 18 شهريور 1394برچسب:, ساعت 23:51 توسط احمــــدی :


کدئین

 

http://axgig.com/images/32058436161807500838.jpg

انگار خدا

در " صدایت "

کدئین تزریق کرده..

با من که حرف میزنی

دردهایم را تسکین می دهی...!


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, ساعت 18:8 توسط احمــــدی :


امروز باورم شد ...

http://axgig.com/images/24866878762140339238.jpg

 

امــروز بــاورم شـد
کـــه تــو خــسـتــه تــر از آن بـــودی کــه بـفـهمــی دوســت داشـتـنـم را !
از مـن کــه گــذشــت. . .
امــــا. . .
هـــرجــا کــه هســتــی
"خــستــه نبـاشــی"!


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, ساعت 18:8 توسط احمــــدی :


مرد ...

http://www.axgig.com/images/71562500446216886259.jpg

 

اگه مرد بودن به معنی شاخ شدن واسه دختراس

به خودم افتخار میکنم که نامرد عالمم


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, ساعت 18:7 توسط احمــــدی :


دل است دیگر …

http://www.axgig.com/images/50024674781153640199.jpg

 

ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕـــﺮ …

ﻫﻮﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﮐﻤﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ

ﺩﻝ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕــــﺮ

و ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ !


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, ساعت 18:6 توسط احمــــدی :


غصه مرا خورد ...

http://www.axgig.com/images/19818953854154284543.jpg

غصه مــــرا خورد…
وقتی دیدم

دست به سینه ایستادی…!

تمام راه را
برای

اغوشــــــت

دویـــــــــده بودم …


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, ساعت 18:6 توسط احمــــدی :


حکایت عشق ...

در جزيره ای زيبا, تمام حواس، زندگی می کردند: شادی، غم، غرور، عشق و......

روزی خبر رسيد که به زودی جزيره به زير آب خواهد رفت,

همه ساکنين جزيره قايق هايشان را آماده و جزيره را ترک کردند,

اما عشق می خواست تا آخرين لحظه بماند، چون عاشق جزيره بود.

وقتی جزيره به زير آب فرو می رفت، عشق از ثروت که باقايقی با شکوه جزيره را

ترک می کرد کمک خواست و به او گفت:آيا می توانم با تو همسفرشوم؟

ثروت گفت: نه، من مقدار زيادی طلا و نقره داخل قايقم هست

و ديگر جايی برای تو وجود

ندارد. پس عشق از غرور که با يک کرجی زيبا راهی مکان امنی بود، کمک خواست.

غرور گفت: نه، نمي توانم تو را با خود ببرم چون تمام بدنت خيس و کثيف شده و قايق

زيبای مرا کثيف خواهی کرد. غم در نزديکی عشق بود. پس عشق به او گفت اجازه بده من

با تو بيايم. غم با حزن گفت: آه، عشق،

من خيلی ناراحتم و احتياج دارم تا تنها باشم.

عشق اين بار سراغ شادی رفت و او را صدا زد. اما او آنقدرغرق شادی و هيجان بود

که حتی صدای عشق را هم نشنيد. آب هر لحظه بالا و بالا تر می آمد و عشق ديگر

نا اميد شده بود که ناگهان صدايی سالخورده گفت: بيا عشق من تو را خواهم برد

عشق آنقدر خوشحال شده بود که حتی فراموش کرد نام پيرمرد را بپرسد و سريع خود را

داخل قايق انداخت و جزيره را ترک کرد. وقتي به خشکی رسيدند، پيرمرد به راه خود

رفت و عشق تازه متوجه شد کسی که جانش را نجات داده بود، چقدر بر گردنش حق دارد.

عشق نزد علم که مشغول حل مساله ای روی شن های ساحل بود رفت و از او پرسيد

آن پيرمرد کی بود؟ علم پاسخ داد: زمان

عشق با تعجب گفت: زمان؟ اما چرا او به من کمک کرد؟

علم لبخندی خردمندانه زد و گفت: زيرا تنها زمان قادر به درک عظمت عشق است!


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, ساعت 18:5 توسط احمــــدی :


دنیای مجازی

http://www.axgig.com/images/94151678148119101399.jpg

داشتم به این فک میکردم یه روز دنیای مجازی منفجر بشه... همدیگه رو گم کنیم ...

من دلم واسه کی تنگ میشه...زمان میگذره ما دهه 60 و70 ها میریم از اینجا دنبال زندگیامون بعد دیگه 80و90

میان جامون.. همدیگه رو گم میکنیم اما یه روزی یاد هم میفتیم...یاد خنده هامون... یاد کل انداختنامون..

شاخ بازیامون...لایک زدنامون..دلبستنامون....جوونیمون... این وسط فقط خاطره ها میمونه...ما ابدی نیستیم

یه روز میریم دنبال زندیگیامون....زندگی بی سروتهمون...دنیای مجازی من!ادم های مجازی <من ازهمین الان

دلتنگتونم ...کاش میشد وقت رفتن خاطراتتون هم پاک کنید وبرید....!


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, ساعت 18:4 توسط احمــــدی :


هــــــــــــــــــــــــــــــــــی

 

http://www.axgig.com/images/39018856121043187777.jpg

اینکه جدیدا سیگار می کشم خیلی بده

اما دلیلش خیلی بدتره بعضیا فک می کنن با خیلیام

خیلیام فک می کنن با بعضیام

قشنگیش اینه که من موندم و تنهایی هام


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, ساعت 18:3 توسط احمــــدی :


یاد خدا ...

 

http://www.axgig.com/images/88823464684059970632.jpg

مردی برای اصلاح به آرایشگاه رفت در بین كار گفتگوی جالبی بین آنها در مورد خدا


صورت گرفت. آرايشگر گفت:


من باور نمی كنم خدا وجود داشته با شد مشتری پرسید چرا؟


آرایشگر گفت: كافیست به خیابان بروی و ببینی مگر می شود با وجود خدای مهربان


اینهمه مریضی و درد و رنج  وجود داشته باشد؟


مشتری چیزی نگفت و از مغازه بیرون رفت به محض اینكه از آرایشگاه بیرون آمد


مردی را در خیابان دید با موهای ژولیده و كثیف با سرعت به آرایشگاه برگشت و به


آرایشگر گفت می دانی به نظر من آرایشگر ها وجود ندارند مرد با تعجب گفت :


چرا این حرف را میزنی؟ من اینجاهستم و همین الان موهای تو را مرتب كردم


مشتری با اعتراض گفت:


پس چرا كسانی مثل آن مرد بیرون از آرایشگاه وجود دارند آرایشگر گفت:


آرایشگرها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نمی كنند. مشتری گفت:


دقیقا همین است خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نمی كنند.


برای همین است كه اینهمه درد و رنج در دنیا وجود دارد.


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, ساعت 18:2 توسط احمــــدی :


اگر مردم

 

اگر روزی مردم تابوتم را سیاه کنید

 

تاهمه بدانند سیاه بخت بودم

 

بر روی سینه ام تکیه یخی بگذارید

 

تا بجای معشوقم برایم گریه کند

 

چشمانم را باز بگذارید

 

تاهمه بدانند

 

 چشم انتظار معشوقم بودم

 

و آخرین خواسته من از شما

 

اینکه دستانم را ببندید

 

تا همه بدانند

 

خواستم ولی نتوانستم


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, ساعت 18:2 توسط احمــــدی :


عطر تنت

 

عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
    امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
    و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
    و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست…
    و غمــت سـهم ِ مــن!


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, ساعت 18:1 توسط احمــــدی :


خخخخخخخ

 

http://www.axgig.com/images/50816431212359472935.jpg

درسته خوشگل نيستم
جذاب نيستم
خوش اخلاق نيستم
باحال نیستم
جیگر نیستم
خوشتیپ نیستم
.
.
.
.
.
.
.
.
یا قمربنی‌هاشم
منکه هیچی نیستم
پس چیم o_O


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, ساعت 18:0 توسط احمــــدی :


آرام بخش من

http://www.axgig.com/images/70434133674841864157.jpg

 اینجــا هیـچ قـرصــی

آرام بـخــش نیـستــــــــ
مگــر
قـرص روی مـاهتـــــــــ..


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, ساعت 17:59 توسط احمــــدی :


پنجره

 

http://www.axgig.com/images/23147485592853156410.jpg

تو اهل کدام بارانی،

که پنجره ی اتاقم نمی شناسدت

غریبه...


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, ساعت 17:51 توسط احمــــدی :


√ ωــاכه هـωــﭡـــم…

 

ωــاכه مــے بینـــم…

ωــاכه مــے پنـכارم زنـכگــے را…

نمـــے כانـωـﭡــم جُــرم مـے כانـنـכ ωــاכگــے را !

ωــاכگــے جُـرم اωـت و مـטּ مجـرم تـریـטּ مجـرم شـہــرم (!)

ωــاכه مــے مـانـــم…

ωــاכه مــے مـیرم…

امـّـــــا ،

تــرڪ نـمــے گــویـــم پـاڪــے ایـטּ ωــاכگــے را…

http://www.axgig.com/images/50175295988295321331.jpg


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, ساعت 17:49 توسط احمــــدی :


خنده هایم

 

http://www.axgig.com/images/55359827788808598724.jpg

♚خنده هایم را در هفت سالگی ام جا گذاشتم

✘نمیگوییم دیگر نخندیدم ، نه ...✘

↭دروغ است↭

♝اما دیگر ♝

⏪به پاکی آن روزها نخندیدم ...⏩


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در یک شنبه 15 شهريور 1394برچسب:, ساعت 17:46 توسط احمــــدی :


Design By : Bia2skin.ir