> کــلبه تـــنهایی
کــلبه تـــنهایی
شادیو غم


روزگار تلخ

 

دلم بغل تـــو رو میخواد فقط می خوام توش بلند بلند گریه کنم ..
 
خدایا دوسش دارم مواظبش باش
 

 

آن زمـان که همـه ی دل ها خــامــوش شدنـد .

 


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در جمعه 30 آبان 1393برچسب:, ساعت 10:40 توسط احمــــدی :


اینم عکس خودم....

خُــــدایـــآ! 

 

بیـــا قَـــدَمـــ بِـــزَنیمــ

 

... سیـــگآر از مَــن! بـــــآران از تــــو!

 


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در جمعه 30 آبان 1393برچسب:, ساعت 10:37 توسط احمــــدی :


هادی

برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در جمعه 30 آبان 1393برچسب:, ساعت 10:34 توسط احمــــدی :


تقدیم به عشقم...

روی آن شیشه ی تب دار تو را ها کردم 

 

 اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم 

 

 شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد

 

 شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم 

 

با سر انگشت کشیدم به دلش عکس زیبای تو را

 

 عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم .


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در پنج شنبه 29 آبان 1393برچسب:, ساعت 22:7 توسط احمــــدی :


..............................................
در هیاهوی زندگی دریافتم

چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت 

در حالیکه گویی ایستاده بودم

چه غصه هایی که فقط باعث سپیدی مویم شد

در حالیکه قصه کودکانه ای بیش نبود

دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود

وگرنه نمیشود

به همین سادگی 

کاش نه میدویدم نه غصه میخوردم 

فقط او را میخواندم... 

برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در پنج شنبه 29 آبان 1393برچسب:, ساعت 21:59 توسط احمــــدی :


خسته شدم

 

"دوستت دارم"را
من دلاویزترین شعر جهان یافته ام.
این گل سرخ من است.
دامنی پر کن از این گل که دهی هدیه به خلق
که بری خانه دشمن
که فشانی بر دوست
راز خوشبختی هر کس به پراکندن اوست.
در دل مردم عالم به خدا
نور خواهد پاشید
روح خواهد بخشید.
تو هم ای خوب من!این نکته به تکرار بگو
این دلاویزترین شعر جهان را همه وقت
نه به یک بار و به ده بار که صد بار بگو
"دوستم داری"را از من بسیار بپرس
"دوستت دارم"را با من بسیار بگو.

برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در پنج شنبه 29 آبان 1393برچسب:, ساعت 15:55 توسط احمــــدی :


يكم حرف دل

فاصله بین من و تو  شده اندازه زمین و اسمون ،گوش ندادی حرفامو گفتی بهم عشق ما خیلی وقته که شده تموم

من خواستم بکنم از تو دلو،با همون چشای خیسم گفتم بهت باشه برو

ولی هر جا میری اینو از یادت نره،یکی تو روز و شباش فقط اسم تورو میبره

یادته روزای اول تو میگفتی دوسم داری بی حد بی اندازه ،پس چی شد الان منو پس زدی پیدا کردی یه عشق تازه

دل من گرفته از دست تو ای عاشق بی احساس ،با کارات نذاشتی واسه من بال پرواز

..............................................................................

کاش میدانستم دل بستنم به تو اینهمه دردسر خواهد داشت

آنوقت حتی به تو نگاه هم نمیکردم چه برسد به این که عاشقت بشوم

من که گفته بودم اگر میخواهی روزی مرا فراموش کنی مرا وابسته خود نکن

گفتی تا اخرین روز زندگیت با من میمانی

تو که هنوز زنده ای ولی چرا با من نیستی؟؟

شاید هم ان کسی که من میشناختم مرده تو یک ادم جدید هستی با قلب سنگی

کاش حال و روزم را میفهمیدی ،لعنتی فراموش کردنت هم عذاب آور است

دیگر قلبم فقط میتپد دیگر عاشق نمیشود دیگر احساس ندارد مرده اند،همان روز که

گفتی مرا دیگر نمیخواهی ،زمین و اسمان دور سرم میچرخید فقط زیر لب میگفتم

این حق من نیست،این حق من نیست ،بیمعرفت 


برچسب‌ها: متن هاي عاشقانه, متن هاي احساسي, يكم حرف دل


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در پنج شنبه 29 آبان 1393برچسب:, ساعت 15:53 توسط احمــــدی :


باور تلخ نبودنت...

باور تلخ نبودنت...

تاوان کدامین اشتباه بود؟

تو گفتی بمان و من ماندم...

اکنون که تو رفته ای...

من در کوچه های تنهایی به انتظار برگشت تو به بی کسی

خود خیره شده ام...

و نمیدانم اخر چه خواهد شد...

میروی و من نگاهت میکنم...

تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم بی تو...

یک عمر برای گریستن وقت دارم...

 اما برای تماشای تو همین یک لحظه باقیست...

                و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در پنج شنبه 29 آبان 1393برچسب:, ساعت 15:50 توسط احمــــدی :


عشق...

نمی دونم از کــجا شروع کنم قصه تلخ ســـــادگیمـــو

نمی دونم چرا قسمت می کنم روزای خوب زندگیمو

چــــــرا تو اول قصه همه دوســـــــــم مــــــــــــی دارن

وسط قــــــــــصه می شه سر به سر من مـــی ذارن

تا می خواد قـــــصه تموم شه همه تنهام مــی ذارن

مــــــی تونم مثل همه دورنگ بـــــاشم دل نــــبازم

مــــــی تونم مثل همه یه عـــــشق بادی بــــسازم

تا با یک نـــــیش زبــــــون بترکه و خراب بـــــــــــشه

تا بـــــــیان جمعش کنن حباب دل ســــــــراب بشه

مــــــی تونم بازی کنم با عشق و احساس کسی

مـــــــی تونم درست کنم تـــــــرس دل و دلواپسی

مــــــــی تونم دروغ بگم تا خودمو شــــــــیرین کنم

مــــــــی تونم پشت دلا قایم بشم کــــــــمین کنم

ولی با این همه حــــــــرفا باز مـــــــــــنم مثل اونام

یه دروغگو مـــــــی شم همیشه ورد زبــــــــــــــونا

یه نفر پیدا بـــــــشه به مـــــــــن بگه چیکار کــــنم

با چه تیری اونی که دوسش دارم شکار کنم ؟؟؟؟

من باید از چی بفهمم چه کسی دوسم داره ؟؟؟

توی دنیا اصلا عشق واقعی وجود داره .........؟؟؟


برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در پنج شنبه 29 آبان 1393برچسب:, ساعت 15:49 توسط احمــــدی :


تسلیم عشق...
آهای عشق ، من تسلیم تو هستم… آهای عشق ، من هیچ حرفی در برابرت ندارم که به زبان بیاورم… تو مرا شکست دادی ای عشق… من تسلیم احساسات آتشین تو میباشم… آهای عشق ، تو مرا خیلی شکنجه دادی ، مرا عذاب دادی ، یک دنیا غم و غصه در وجودم جا دادی ، ولی من باز هم من با این همه عذاب تسلیم تو شدم… ای عشق تو مرا در باتلاق زندگی فرو بردی ، تو مرا در زندان عاشقی اسیر کردی ، تو مرا در سرزمین دروغینت نگه داشتی تا من از تو دور نشوم… آهای عشق من تسلیم تو هستم ، اینک که من تسلیم تو شده ام ،میخواهی دوباره مرا شکنجه دهی ؟. مرگ را به تو ترجیح دادم ، اما تو نگذاشتی که من خودم را از این دنیا و از تو راحت کنم… ای عشق ، تو کجایی؟. فریاد مرا می شنوی؟.. گریه های را میبینی؟… غم و غصه های مرا احساس می کنی؟….. پس چرا پاسخی به من نمیدهی؟… من تسلیم تو شده ام … آروز داشتم یک بار هم تو تسلیم من شوی ! تنها آروزی من این بود که من تو را فراموش کنم ! اما…! اما نتوانستم فراموشت کنم ، تو احساسی را در وجود من قرار دادی که دیگر فراموشی تو زمان مرگم هست…! آهای عشق من تسلیم تو هستم…

برچسبـهـ ـا : ✘ادامهـ مطلبـ✘

♥ نوشته شده در پنج شنبه 29 آبان 1393برچسب:, ساعت 15:46 توسط احمــــدی :


صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 21 صفحه بعد

Design By : Bia2skin.ir